سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  دلم گیر یه نگاه است...

دوشنبه 88 مرداد 26 ساعت 12:39 صبح

بسم الله
دلم برای جرعه ای محبت تو دست و پا میزند ولی دلیل رسیدن آنها به دنیایی حقیر تر از دنیای تو برایم جریمه شده است...
دلم با تخته سنگهایی که نمیدانم چرا و چطور جلوی راهم سبز شده است به راحتی میشکند...
سربازی ارزش هایم به دلیل کج روی هایم به اخر رسیده است...
دلیل غرق شدنم را درون دریایی که قطره آبی در آن دیده نمی شود را نمیدانم...
می خواهم برگردم و بمانم تا هستی کنارم...
دلگیرم
هیچ وقت تابلویی با شکل نا امیدی را برای خودم نقاشی نکرده ام...
می دانم که هنوز برایت هستم و تو هیچ وقت نیست نخواهی شد...
جنگ را با خودم شروع کرده ام و چشمانم به امید تو خیره خواهند ماند؟؟
میدانم با اولین پلک چشمانم گرمی وجودت را در کنارم حس خواهم کرد...
قدمهایم را بر میدارم به سوی نوری که برایم روشن کرده ای...
انتظارم جز آغوش گرمت نیست...
نا امید نمیشوم چون امیدم زیبا تر است..
دلم خشک است به خاطر سرگذشتم...
تنها امیدم باران است میان این همه خشکی...
می دانم در بیابان به جز خورشید نشانه ای نیست...
ولی من به امید باران زنده ام...
و به امید روزی که باران ببارد و من هم زیر آسمان باشم تا چشمانم خیس شود...
سپس من هم بارانی شده ام و امیدم به امیدم رسیده است...
به انتظار باران نخواهم نشست
خواهم ایستاد...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم در حال اوج است


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  برای دیدن تو زود هم دیر است...

پنج شنبه 88 مرداد 15 ساعت 11:51 صبح

بسم الله
فقط میخواستم عکس بزارم برم اخه من چی میفهمم یا چی میتونم بفهمم که نمیه شعبان یعنی چی...
 میدونم با همه بدبختیمون با همه بی معرفتی ها با همه بد قولی ها و یا عالمه از این با همه ها ولی اینو خوب میدونم که

به خدا خیلی دوست داریم...
دوست داشتن هم که قاعده ی خاصی نداره...پس هی نگید به ما که شما کجا مولا کجا...تو چیکار کردی واسه مولا...
از این زخم زبونها که خیلی هاش به حقیقت چشمک میزنه...
خلاصه اینکه اقا جان...عزیز دل همه بچه باحال ها...سرور همه بچه شیعه ها...ما همه جوره دوست داریم...

دوسش داریم

میدونم الان خیلی ها میگن ای بابا مگه همه چیز با دوست داشتن درست میشه...نه درست نمیشه ولی همین محبتی که تو دل ما هست،خیلی برامون ارزش داره...
به قول بچه ها...
آی لاو خیلی اقا جون...
قول میدم وقتی اومدی واسه جشن تولدت سنگ تموم بزاریم...قول دادم دیگه...
برای دیدن چشمانت حتی زود هم دیر است...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم وسط ابرها داره بال بال میزنه...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  ولایت فقیه بهترین انتخاب

چهارشنبه 88 مرداد 7 ساعت 12:20 صبح

بسم الله
گوشهایتان را تیز تر کنید تا فقط حرفهایی که به دلتان میچسبد نشنوید...
رهبرمون که سنگشو به سینه میزنیم و همیشه میگیم که ولایت مطلق فقیه...
نگفتند بعضی از مسائل پیش آمده نباید کل عملکر را زیر سوال برد؟
نگفتند یک اشتباه یا یک کج روی باعث نفی و بهم زدن کلی شخصیت کسی نشود؟
این جنبشی که بین همون ادمهایی که دکتر محمود احمدی نژاد را تاج میدونستند برای خود...
چه شده است پا عقب کشیده اند؟چرا فقط از خوبی ها وقشنگی ها استقبال میکنن؟
گوشهایتان کر بود زمانی که رهبر دولت را تایید و تکریم میکرد؟
چرا موضوعی که حل شده است را کش میدهیم؟
چرا کاری را انجام میدهیم که جناح مخالف دولت می خواهد؟
یعنی باید به حرفهای دیگران که میگفتند شما منطق ندارید و از روی احساس حرف میزنید و عمل میکنید قبول کنم؟
اگه ولایت فقیه را با تمام وجود قبول داریم پس بمانید تا اخر...
افراط و تفریط انگار برای شما ها عادت شده است!!
با دید باز و با منطق به تحولات سیاسی نگاه کنید...
نه اینکه به سایتهای مخالف دولت رجوع کنید و اخ اوخ وای وای بگید...
من در مورد بعضی عملکردهای دکتر نقد دارم ولی منتظر هستم که مسائل روال خودشو طی کنه...
و منتظر هستم تا همه چیز به حالت عادی خودش برگردد...
با گمانه زنی های بی منطق مسائل را تحلیل و نتیجه گیری نکنیم...
در این زمان منطق یعنی چسبیدن به ولایت مطلق فقیه...
پازل دشمن و شناخت وظیفه در این روزها...(کلیک کنید)


یا محمد و علی
پرچم بالا هست و خواهد بود...
ذکر اخر فراموش نشه...



  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  سبز:هاشمی سازش کار است

جمعه 88 تیر 26 ساعت 10:57 عصر

بسم الله
نماز جمعه...
اقای هاشمی رفسنجانی...
سفارش به قانون مداری...
حضور موسوی بعد از 20 سال در نماز جمعه!!
حمایت از زندانی های سیاسی...
نماز اولی ها...
شعارهای تمرین شده...
بعد از سلام نماز...
دم در دانشگاه تهران...
سبز پوشان...
کف و سوت...
شعارهای نا مربوط...
آشوب...
درگیری...
خندیدن کسانی که خواهان اقلیت هستن...
آیا اینان هم از جریان های سبز نیستن؟
موسوی کجاس؟خاتمی نبود!
اقای هاشمی خود را نمیتوانی از این جریانهای سبز دور کنی...؟!
حق به هم زدن آرامش جامعه چیست؟
حاشیه نماز جمعه این هفته تهران(کلیک کنید)
والسلام...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  میشه تموم شه یا!!

یکشنبه 88 خرداد 31 ساعت 6:10 عصر

بسم الله
خلاصه اینکه من میگم این خره تو میگی بدوش...
ما هر چی بگیم مجیر حرف خودش میزنه اینم تو عقیده خودش سفت وایساده دیگه، مثل ما
خلاصه هر چی بود تموم شد و دوست نداریم ادامه پیدا کنه این بحث ها...
هنوز هم میگن تقلب هنوز هم میگن تحمل کردن اوضاع...بـــــوق...بوق...بوق..
مهم نیست...مگه همیشه همین نبوده؟تازه مجیر خوبشونه
از این چیزا تا دلتون بخواد گفتن به دولت دکتر محمود احمدی نژاد...
تو جلسه شورای نگهبان شرکت نکردن یعنی قبول نداشتن یا حرفی برای گفتن نداشتن؟
من میخوام هی بیخیال بشم نمیشه....برخوردی هم اگه بوده عمرا بدون دلیل باشه...وقتی میگن تجمع ممنوع یعنی ممنوع دیگه
هوادار قانون مدار ترین فرد روی زمین...
اگه حرفی زده شد تو این پست های انتخاباتی و اهانتی شد دوطرفه بود و اگه جسارتی شد باز هم دو طرفه بود
خلاصه اینکه بیخیال دیگه...
نه وایسا اخه...یه دونه بیانیه نداد بیرون اقای موسوی که حرف های اقا فصل الخطاب است و دیگه تجمع و راهپیمایی ممنوع...
اینو بگم بیخیال میشم...چرا اخه دختر اقای هاشمی رو باید دستگیر کنن؟الکی الکی؟!!بنده خدا!!
اخریشه جون ممد...مگه نمیگفتید تقلب شده مگه نمیگفتید رای ما سوخته...خوب چرا عقب نشینی کردید؟چرا حرفهایی که زدید سند نداشت؟اصلا داشت 11 میلیون هم میشد یعنی؟یا اینکه ابطال حرف شما نبود؟
بچه ها هم از روی احساسات حرف زدن مجیر هم همین طور...خلاصه اینکه ما،ما هستیم پس ما بمونیم...
خونهایی که ریخته شد کی باید جواب بده؟؟چرا باید بعد از هر تجمع و راهپیمایی یه گندی بزنن؟؟اره از شما نیستن ولی کسایی که هستن در تجمع که تحریک میشن؟نمیشن؟
خودشون هم نمیدونن چیکار کردن ولی افتادن جلو و راه برگشت ندارن ولی کسی که بخواد بیاد بیرون میتونه...
چون می شود و می توانیم...
خلاصه حلال کنید دیگه...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم هنوز بالاس



  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  به کجا چنین شتابان؟؟

شنبه 88 خرداد 30 ساعت 9:5 عصر

بسم الله
من متاسفم برای منطق اهالی قسمتی از یک شهری بنام تهران که فکر میکنن فقط خودشون هستن ولاغیر...
متاسفم برای کسانی دریا را بیخیال شدن و به چند قطره از همون دریا متکی شدن
متاسفم برای کسایی که از عشق به ولایت و خط رهبری حرف میزنن ولی در عمل اثری از این عشق دیده نمیشه...
متاسفم برای کسانی که هنوز منطق خودشون رو توی خیابون ها و تجمعات دنبال میکنن و با چشمانی بسته نمی توانند پیروزی حق را ببینند.
متاسفم برای کسانی که جامعه را فقط یک نقطه از شهر تهران میدونند و مخالف خود را دیکتاتور و دروغگو میخوانند..
البته اینو بگم که دیگه همه جا معلوم شد خس و خاشاک چه کسانی هستند و چه کسانی گستاخانه نیمه های شب او را باز دیکتاتور میخوانن...
و ما انتظار داریم که باز هم بشنویم ما دروغگو هستیم و ما جز خودمون کسی را نمی توانیم ببینیم...
در فکر عمیقی باید رفت که چرا بعد از سخنان حکیمانه رهبرمون طرفداران اقای مهندس موسوی در خیابان آزادی تا انقلاب تجمع و راهپیمایی کردن؟؟ آیا اینان کسانی هستند که میگفتند با ولایت فقیه  مشکلی نداریم...آیا اینان کسانی هستند که میگفتند هر چه رهبر بگوید؟نه نه ..من اشتباه میکنم اینان هوادار اقای موسوی نیستن!!؟؟
نمیدونم حمایت کردن یا نکردن اقای دکتر محمود احمدی نژاد یعنی حمایت از فساد یا اینکه نموداری عجیب از سایتهای اسرائیلی برای مردم نشان داده شود که در این مملکت فساد هست...کدامیک رواج فساد است؟؟
وقتی از یک جبهه شکست میخوریم باید درصدد باشیم که دلیل شکستمان چیست نه اینکه با شایعه و حاشیه رفتن از شکست فرار کنیم...
عشق
با سخنان حکیمانه رهبرمون، فکر نکنم جایی برای ادامه این بحث ها باشه...
به امید روزی که خود حق،حقانیت را نشان دهد...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم در افق های دور است...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  دموکراسی با زبون امُلی

چهارشنبه 88 خرداد 27 ساعت 12:16 عصر

بسم الله
مجیر گفت دموکراسی یعنی چی منم میخوام بگم!!
مجیر:دموکراسی یعنی تا سر حد مرگ مردم رو زیر لقد له کردن
امُل: دموکراسی یعنی بدون مجوز قانونی به خیابون ها ریختن و قانون رو زیر پا گذاشتن و آشوب و تخریب اموال عمومی
مجیر: دموکراسی یعنی تیتر روزنامه ها رو عوض کردن
امُل: دموکراسی یعنی تیتر روزنامه های غربی بیاد روی تیر روزنامه های اقای موسوی و کروبی(کلمه سبز...اعتماد ملی)
مجیر: دموکراسی یعنی دستگیری 110 نفر فعال سیاسی
امُل: دموکراسی یعنی سفر اقای خاتمی به مصر و نشست و گفتگو با سران امریکایی
مجیر: دموکراسی یعنی اجتماع مردمی که برای احقاق حقشون به خیابان ها آمدند با باتوم جواب داده بشه
امُل: دموکراسی یعنی اجتماع مردم بدون مجوز قانونی و آشوب و کشت و کشتار بعد از راهپیمایی بدون دلیل و حضور موسوی
مجیر: دموکراسی یعنی قبل از اعلام صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان جشن پیروزی بگیریم
امُل: دموکراسی یعنی حضور بی نظیر مردم در انتخابات و رای اکثریت را قبول نکردن
مجیر: دموکراسی یعنی این همه آدم رو که توی خیابون ها دارند کتک میخورند رو خس و خاش خطاب کنیم
امُل: دموکراسی یعنی حرف خود هوادارن اقای موسوی که خودشون رو جزو این آدما نمیدونن و میگن حساب ما با این افراد جداست پس چرا به خودتون شک دارید؟
مجیر: دموکراسی یعنی کودتای خاموش علیه جمهوریت نظام
امُل: دموکراسی یعنی قبول نکردن ولایت بدون چون و چرا فقیه
مجیر: دموکراسی یعنی همه اینها+مجوز ندادن برای راهپیمایی آرام مردم
امُل: دموکراسی یعنی همه اینها و خیلی از اینها+هرج و مرج بی مورد در شهر...یعنی راهپیمایی آرامی که بدون مجوز و به آشوب کشیده شود
مجیر: وای بر این دولت مردم فریب
امُل: اینم از دموکراسی شما که با تهمت و تخریب حرفای خودتون رو تموم کردید
یا محمد وعلی
ذکر اخر فراموش نشه
پرچم ما همیشه بالاست...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  اینم از این...

سه شنبه 88 خرداد 12 ساعت 8:51 عصر

بسم الله
رهبرمون گفتند که تنهایی چیزی که برامون مهمه حضور مردم پای صندوق های رای هست..
پس این همه داد و بیداد چیه؟؟
چرا باید تمام عقیده ها تو یه جامعه شبیه هم باشه؟چرا دوست داریم نظرمون رو تحمیل کنیم؟هر کسی حق یک رای داره پس میتونه به اتکا خودش و عقلش انتخاب کنه...
من نمیخوام از کسی تبلیغ کنم ولی نمیتونم!!
به طرف که هر چی پوشیده بود سبز بود و خودشو طرفدار سفت میر حسین میدونست گفتم خدا وکیلی میدونی این اقا کیه؟بهم گفت اره میدونم...گفتم کیه...پتو پت کرد بعد گفت هر کسی هست واسمون آزادی میاره...گفتم از کجا میدونی...گفت میدونم دیگه...بهش گقتم آزادی یعنی چی..یه خورده فاز جدی گرفت بعد گفت هر کسی یه نظری داره..گفتم نظره تو چیه...گفت دختر و پسرا بتونن راحت تو جامعه با هم باشن هر کسی هر چی دوست داره بپوشه...
طرفدار سفت مهندس اینه...به خدا خیلی هاشون نمیدونن کیه این اقا...و خیلی هاشون فقط واسه اینکه مد شده سبز و این حرفا و جلب نظر میکنه سبز پوش ششدن و خودمو خودتم میدونی خیلی هاشون نمیان رای بدن ولی ما میتونیم با تحریک عقایدشون بیاریمشون پای صندوق به این میگن جلب jalab ..مخفی!!
بری ستادشون میبینی هر کسی دست زیدشو گرفته اومده اونجا انگار کافی شاپه...یه شالی و چند تا پوستر میگره میره...تازگی هم که مانتو هم میدن...

نمیخوام طرفداری کنم ولی خداییش بچه که بودیم اگه یه کار بدی میکردیم بهمون میگفتم خانوادش هم بی ادب هستن...اینو میخوام بگم که هر ادمی هر کاری کنه اخرش از خانواده سر در میاره...حالا اگه طرفدارای مهندسو که خانواداش میشن به نوعی نگاه کنی میتونی بفهمی دنیا دست کیه بابا...گند کاری های استادیوم هم بیخیال...
نمیخوام طرفداری کنم ولی شخص بنده حمایت نا محسوس،محسوس و تابلوی خودمو از
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد اعلام میکن و تا اخرشم پاش وایمیسم...
پشت ماشینمون نوشتیم نیازی به تبلیغ نیست...
پرچم همیشه بالاست...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه..


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  او نیز هم بارانی شد...

یکشنبه 88 اردیبهشت 27 ساعت 8:15 عصر

بسم الله
اجرک الله یا صاحب الزمان...
شهادت مادر...
پرواز بنده مخلص خدا،آیت الله بهجت

لو نیز هم  بارانی شد
باران...
حسرت...
مشکی...
بغض...

 


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  داستان یه قطره بارون...

شنبه 88 اردیبهشت 12 ساعت 12:24 صبح

بسم الله
شنیدی میگن زیر باران رفت چتر ها رو باید بستُ این حرفا؟
بارون فقط یه بهنوه است!!!
یه خورده روش فکر کردم دیدیم تو این زمونه ی ما که اسمش اخرالزمانه این بارون که میاد یه جور لنگه کفش واسه بعضی ها که خدا رو فراموش کردن...خدا میگه من شما رو فراموش نکردم هیچ فرقی هم بین آدما نیست همه میتونن بیان زیر بارون همه هم میدونم بارون رحمته پس نتیجه میگریم که بارون یه طور جواب توبه آدما هاست ولی اگه یه انتگرال بگیریم باقی مونده یه چیزی در میاد که آدم میمونه
چی بگه...!!باقی مونده معادله این میشه که پس چرا با این همه نعمت و رحمت
و خوشگلی چرا آدمای شهرمون اینقدر نمک نشناسند؟؟

کاش این بارون میتونس دل آدما رو یه خورده پاک کنه یا یه تلنگری بهشون بزنه یا ته تهش آدما به جای اینکه بگن خدا هم فصل هارو قاطی کرده بگن خدا شکرت...!!
دیده ها:بارون اومده یکی از باربی های شهرمون رو شبیه خر شرک کرده!!هر چی آبرنگو و مداد رنگی و نقاشی رو سر و صورتش کشیده بود ماسیده بود رو صورتش بعد روش نمیشد بیاد سوار مترو بشه...نشسته بود داشت گریه میکرد،یه دونه سگ داشت اونم ما نفهمیدیم دوست دخترشه یا دوست پسرشه نشسته بود کنارش داشت دلداریش میداد!!!جلو ملت یه تیکه پارچه رو سرشو برداشت سگشم داشت موهای این جی افشو با حوله خشک میکرد(بعد میگن آزادی نی)
البته همه اینا تو همون یه لحظه حلاله بودااا...تازه مگه این نیست که این باربی های شهرمون خودشون خوشگل میکنن که من و امثال من نگاهشون کنیم؟؟
پس بایدم گریه کنه از اینکه دیگه خوشگل نیست...
قربون بارون برم من؛ که چه کارهایی که نمیکنه...
یکی دیگه هم هست وقتی بارون میاد گریه اش میگره،ولی این 180 درجه فرق داره گریه شوق به قول بچه ها گفتنی و زیر لبش هی میگه خدارو شکرت مثل یه پیرمردی که یه تسبیح فیروزه ای دستش بود و از کنار من رد شد...
پس ما نفهمیدیم باید چترها رو بست یا باز کرد؟؟جواب خیلی راحته...
خدا خودش میدونه بارون رو سر کی بریزه پس باز و بسته کردن چتر هم دست خود بالایی است...
دیگه برات بگم که بی ناموسی و بی غیرتی شده حلقه های و زنجیر های رو دست و گردن دخترا و پسرای شهرمون...
خوب آدم دلش بَقی میکنه وقتی این چیزارو کنار هم میبینه والا...
نکته اخلاقی هم این باشه که گفتن کار خوب از کی آموختی
گفتن از کار بد بد کُنا...!!
خلاصه اینکه خدا تا دلت میخواد واسمون بریز از این قطرهای خوشگل بارونت...ما که دوس داریم هم خودتو هم بارونتو...
مواظب اون آتیشه تو کف دستمون باشیم چون خیلللللللللی داغه!!
(اگه بارونی بشی هیچ وقت دستت نمیسوزه!!)
هنوزم باران و بارانی شدنو آرزو میکنیم...
به امید اومدن اون بارون خوشگله(انتظار)

یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم خیس شده...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


<      1   2   3   4   5   >>   >
: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :