سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  سوم تیر اومده...

شنبه 86 تیر 2 ساعت 10:8 صبح


بسم الله
2ومین سال تاسیس 3وم تیر بر مردمان 3وم تیری تبریک...
راستی تسلیت به خیلی ها که دیگه نتونستن جیباشون پر کنن...
بی خیال نمیخوام سیاسی بزنم...اومدم شعری که یکی از بچه های 8 ساله یگان در وصف دکتر محمود احمدی نژاد سروده را در وبلاگم بزنم چون بهش قول دادم...
اسم شعر: سلام عمو جون...عمو جون سلام
...
دولت داریم تا نداره
رئیس جمهورش از خوشگلی نا نداره

دولتمون به کس کسونش نمی دیم
چون به این مقامش غیرت داریم

دولتی داریم نه دزدن و نه حیزن
چون آدمای خوبی دور این میزن
بابام میگه عموجونت نترس
منم میگم چون از خدا می ترسه
درد و بلای ملت خوب می دونه
چون خودشو دور از مردم نمی دونه
عمو جونم همیشه میگه
رهبرمون هر چی بگه،همون میشه
خدا نکنه عمو جون تنها بشه
وای، این طوری دولتمون ولو میشه
منو بچه ها دعاش می کنیم هوارتا
چون کار میکنه برای ما هزارتا
امریکا و انگلیس وبقیشون
دو دستی خاک میریزن رو سرشون

از دست این رئیس جمهورمون
که زده زیر تموم کاسه کوزشون

راستی شعارش یادمون نره
انرژی هسته ای حق مسلم ماﺇ

اخرین بیت شعرم دعا باشه
دست محمد(ص) آل پاکش همیشه همراهش باشه
برای یگان کوچولو دست بزنید...
خدا نگهدار...
شادی روح عموحسن صلوات فراموش نشه...




  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  قدم های من برای تو...

شنبه 86 خرداد 19 ساعت 8:59 عصر

بسم الله

گفتنی ها تمام شده و وقتی برای گفتن ناگفتنی ها نمامده و خود را ناباورانه پر از تردید و هراس از خزان زندگی به دست تقدیر می سپارم...
حال دیگر برای خواندن غزل های آزادی صدایم را هم به طناب دار آویخته اند و صداقت و بی گناهی را در چشمانم به جوخه اعدام سپرده اند و تو ای داور که بر حق بودنت را از داور بر حق خواستارم:
هرگز خود را در میان میله های سخت و بلند و در زیر آسمان تاریک منطق که خود ساخته دست بشر گناهکار است حبس مکن که این همان منطقی است که گاه گناه را به بی گناه و بیگناه را به گناه تبدیل میکند.
و من جز تن دادن به این حکم در پس این میله های سرد همچون قلب گناهکاران راه دیگری ندارم.و تنها افسوس این باور بر دلم مانده که در این چهاردیوری های گناه، قلب و روحش به زنجیر کشیده می شود ولی گناهکار تنها جسم را در قفل و زنجیر روزگار خوابانیده است و
حال که بر چهارپایه عدالت ایستاده ام،چشم هایم را باز نکنید که مبادا به دو نگاه آشنا بیفتد.
گوشهایم را ببندید تا هرگز صدای بی گناه بودنم را نشنوم و بر این باور به طناب دار سپرده شوم که گناهکارم به جرم بی گناهی...
چه روزگاری بر ما گذشت....


یا محمد وعلی
دعام نکنید...
شادی روح داداش حسن صلوات فراموش نشه...

 


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :